احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نراقی و او احمدبن مهدی بن ابی ذر کاشانی نراقی متخلص به صفائی است . وی بحری مواج و استادی ماهر و عماد اکابر و ادیب و شاعر و از اکابر دین و عظماء مجتهدین و جامع اکثر علوم و خصوصاً اصول و فقه و ریاضی و نجوم و مردی بزرگ و عظیم الجثة و بزرگ منزلت و بطین و وقور و غیور و دارای شفقت بر رعیت و ضعفا و صاحب همت عالیه بود و پدرش ملامهدی فقیهی استادبود و او نزد پدر خویش و هم نزد بعض علمای عراق عرب فقه آموخت ولیکن بیشتر بمطالعه و کوشش شخصی و قریحه و استعداد فطری بر اکثر علوم واقف گردید. وی در کاشان میزیست و در سال 1244 هَ . ق . بقریه ٔ نراق بمرض وبا درگذشت . از کتب او بفارسی یکی معراج السعاده است در اخلاق و آن شرح جامعالسعادات پدر اوست که چند بار بطبع رسیده و مشهور است و کتاب طاقدیس منظومه ای است مثنوی و کتاب خزائن و آن کشکول مانندی است مشتمل بر اشعار و نوادر و حکایات و مطالب علمی و رساله ٔ فارسیة فی العبادات و از کتبی که بعربی نوشته است : کتاب مستند در فقه استدلالی که کتابی است مبسوط و کبیر و اساس الاحکام در فقه و شرح تجریدالاصول پدر خود در مجلدات بسیار و مناهج الوصول و عین الاصول و مفتاح الاحکام در علم اصول و شرح کتابی از والد خود در حساب و عوائدالایام در قواعد کلیه ٔ فقهی و مختصری در اصول فقه که آنرا مفتاح الاحکام نامیده و کتاب فی الرد علی الفادری النصرانی المورد فی هذه الاواخر علی دین الاسلام بالشبهات المشبهة للامر علی العوام و آنرا سیف الامة نامید و جز آن . رجوع به روضات الجنات ص 27 شود. و از اشعار اوست :
از بیم ملامت رهم از میکده بسته ست
از خانه ٔ ما کاش بمیخانه دری بود
یک دیده بروی تو گشودیم و ببستیم
چشم از دو جهان وه چه مبارک نظری بود
آزادیم از دام هوس نیست ولیکن
صیاد مراکاش باینجا گذری بود
اعضای تن خود همه کاویدم و دیدم
در هر رگ و هر پی ز غمت نیشتری بود.
و نیز:
در حیرتم آیا ز چه رو مدرسه کردند
جائی که در آن میکده بنیاد توان کرد.
و نیز:
بدین دردم طبیبی مبتلا کرد
که درد هر دو عالم رادوا کرد.
رجوع بمجمعالفصحاء ج 2 ص 330 و احمدبن مهدی شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۸ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الحسینی . سید فاضل متبحر نسابه صاحب کتاب شجرةالاولیاء. رجوع بروضات ص 442 س 7 بآخر مانده شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد حفید تفتازانی . او راست حاشیه ای بر شرح العقائدالعضدیه . وفات وی به سال 906 هَ .ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد حلاّبی . فقیهی است ..
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد حلبی ، معروف به ابن منلا. وفات در 1003 یا 1000 و یا 990 هَ .ق . باختلافاتی که در کشف الظنون هست . رجوع به ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الحموی الحنفی . او راست : غمز عیون البصائر علی محاسن الاشباه و النظائر،و هو شرح علی کتاب الاشباه و النظائر ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد حمیری ، مکنی به ابوالعباس . او راست : کتاب تذکره . وفات وی به سال 788 هَ .ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد حنفی . رجوع به ابن عربشاه شهاب الدین ... شود. و نیز او راست : عنقودالنصیحة و منظومه ٔ مرآةالادب فی المعانی و ا...
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد حنفی . رجوع به عتابی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد حنفی . او راست : کنزالفتاوی و مجمعالفتاوی حنفی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد حنفی قدوری . رجوع به ابوالحسین قدوری شود.