اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین (خواجه ...) ابن مولانا نظام الدین شیخ محمود، خواهرزاده ٔ خواجه شمس الدین محمدبن خواجه سیدی احمد شیرازی بود. میرزا بدیعالزمان تیموری او را از مرتبه ٔ وزارت بدرجه ٔ امارت رسانید و زمام اختیار امور ملکی و مالی را بکف کفایت او نهاد. رجوع بحبط ج 2 ص 293 و 297 شود.
هم خوندمیر در دستورالوزراء (ص 448) آرد که : خواجه نظام الدین احمد باصناف اوصاف حمیده و انواع اخلاق پسندیده مشهور و موصوف بود و بمزید اختیار و اعتبار از سایر وزرای بدیعالزمان میرزا ممتاز و مستثنی مینمود. خال خجسته مآلش خواجه شمس الدین محمد سالها بوزارت سلطان سعید میرزا، سلطان ابوسعید و حسن بیک اشتغال داشت . چنانکه خامه ٔ مشکین شمامه از حالات آن وزیر فرخنده صفات سابقاً بر لوح بیان نگاشت و پدرش مولانا نظام الدین محمود مدت مدید وزیر و مشیر حکام قبةالاسلام بلخ بود و چون بهنگام وصول اجل موعود بعالم آخرت انتقال نمود خواجه نظام الدین احمد هم در آن ولایت رحل اقامت انداخت و بعد از آنکه سلطان بدیعالزمان میرزا در آن مملکت رایت ایالت برافراخت منصب وزارت و نیابت را بدان جناب تفویض کرد و خواجه نظام الدین احمد بسبب وفور وقوف و کاردانی در غایت اختیار روی بتمشیت آن مهم آورد و در سنه ٔ اثنی و تسعمائه (902 هَ . ق .) که چراغ اقبال بدیعالزمان میرزا در منزل چهل چراغ از صرصر مخالفت پدر بزرگوارش انطفاء پذیرفت و قبةالاسلام بلخ نوبت دیگر تعلق بدیوان سلطان صاحبقران گرفت خواجه نظام الدین احمد بپایه ٔ سریرسلطنت مسیر شتافته و بعواطف خسروانه اختصاص یافته دردیوان اعلی مهرزد و در ملازمت رکاب نصرةانتساب بدارالسلطنه ٔ هراة آمده ، بعد از روزی چند از آن شغل خطیر استعفا نموده و ملتمس او مبذول افتاده ، مقضی المرام بجانب قبةالاسلام مراجعت فرمود و در سنه ٔ اربع و تسعمائه (904 هَ . ق .) که کرت دیگر آن خطه بدست بدیعالزمان میرزا درآمد باز زمام امور وزارت را در کف کفایت خواجه نطام الدین احمد نهاد و آن جناب این نوبت اعتبار و اختیار تمام یافته ، پرتو عنایت پادشاهی کماینبغی بر وجنات احوالش تافت و روز بروز تقرب و اقتدار او سمت تزاید میگرفت . با آنکه از مرتبه ٔ وزارت قدم برتر نهاده ، منصب امارت دیوان به وی تعلق گرفت و در سرانجام جمیع مهام من حیث الاستقلال دخل کرد و پنج شش سال در کمال دولت و اقبال گذرانید. چون در سنه ٔ 909 هَ . ق .امیر عمربیک با بدیعالزمان میرزا طریق مخالفت مسلوک داشته ، در قلعه ٔ شبرغان متحصن گردید بنابر اتحادی که میان او و خواجه نظام الدین احمد بود آنجناب را اندک تنزلی روی نمود. جناب معالی جناب وزارت پناهی خواجه کمال الدین محمد که منصب اشراف دیوان تعلق بدو میداشت و پیوسته خیال مخالفت خواجه نظام الدین احمد بر لوح خاطر و صحیفه ٔ ضمیر می نگاشت فرصت یافته ، شمه ای از تصرف و تقصیر آن جناب بعرض رسانید. بنابرآن بدیعالزمان میرزا خواجه نظام الدین احمد را مؤاخذ ساخته ، شیخ عبداﷲ بکاول را بمحصلی او مقرر فرمود و امیر شجاع الدین و التون ارغون در مقام حمایت آمده ، مهم خواجه نظام الدین احمد را بمبلغ سی تومان کپکی قطع کرد و آن جناب در عرض چند روز بتدارک آن مبلغ خطیر قیام نمود و کرت دیگر منظور نظر تربیت گشته ، بدستور پیشتر روی بتمشیت امور سلطانی آورد و چون برین قضیه قرب یکسال درگذشت ، خواجه نظام الدین احمد بایالت ولایت شبرغان مأمور گشته و بدان خطه شتافته ، باحیای مراسم عدل و انصاف پرداخت و رعایا را بوفور عدل و احسان خوشدل و شادمان ساخت و در خلال این احوال عساکر نصرةشعار خان کامکار و خاقان فلک اقتدار یعنی امام الزمان و خلیفةالرحمن ابوالفتح محمد شیبانی خان خلد اﷲ ملکه الی انقراض الدوران عزیمت فتح شبرغان فرموده ، در هر چند روز بنواحی آن ولایت تاخت می آوردند و خواجه نظام الدین احمد بواسطه ٔ عدم مساعدت بخت و طالع، چهار دیوار حصار شبرغان را پناه ساخته ، چند گامی بقدم محاربت پیش می آمد و احیاناً بانواع فریب و مواعید دروغ سپاه نصرةدستگاه را بازمیگردانید و هرچند زمان بزبان حال بر وی میخواند که :
چه بندی کمر در مصاف کسی
که چون تو کمر بسته دارد بسی ؟
بسمع قبول نمی شنید و چون در ذی حجه ٔ سنه ٔ اثناعشر و تسعمائه (912 هَ . ق .) آن حضرت بنفس همایون از جیحون عبور فرمود قدم ثبات و قرار خواجه نظام الدین احمد متزلزل گشته و قلعه ٔ شبرغان را بازپرداخته ، بکوهستان کرزوان گریخت و بعد از آنکه جمیع ممالک خراسان در تحت تصرف بندگان درگاه عالم پناه قرار گرفت در محلی که حاکم قبةالاسلام بلخ قنبر میرزا از خراسان مراجعت نموده ، بمقر خود میرفت خواجه نظام الدین احمد بمعسکر آن جناب شتافت و قنبر میرزا بنابر وفور غدر و تزویر که از خواجه ٔ مشارالیه مشاهده کرده بود او را گرفته ، بعالم آخرت فرستاد؛ و لامرد لقضأاﷲ و لا معقب لحکمه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن الحسین . رجوع به ابومحمد جریری ... و احمدبن محمدبن حسین جریری شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین ابوحامد بوسنجی از بوسنج ترمذ. رجوع به تاج العروس کلمه ٔ «بوسنج » شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین ارجانی رجوع به ابوبکر ناصح الدین ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین جُرَیْری . مکنی به ابومحمد. از عرفای اواخر مائه ٔسیم و اوایل مائه ٔ چهارم است و بعضی پدرش را حسین ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمدبن حسین کلاباذی مکنی به ابونصر. او راست : اسماء رجال بخاری . وفات وی به سال 398 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن الحشاء مکنی به ابوجعفر حکیم . او راست : مفید العلوم و مبیدالهموم دائر بر تفسیر الفاظ لغوی طبی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حفص الخلال البصری . رجوع به ابن الخلال القاضی ابوعمر احمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حماده ٔ کاتب . مکنی به ابوالحسن . او یکی از افاضل کتاب و صاحب تصانیف است و درک صحبت ادبا کرده است . او...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حمدان بن عازم زندی . مکنی به ابوبکر. از مردم زند قریه ای به بخارا. و ابوعبداﷲ حافظ غنجار از او روایت کند....
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حمیدبن سلیمان بن حفص بن عبداﷲبن ابی الجهم بن حذیفةبن غانم بن عامربن عبداﷲبن عبیدبن عوتج ابن عدی بن ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.