احیاء
نویسه گردانی:
ʼḤYAʼ
احیاء. [ اَح ْ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مصرمنسوب به بنی خزرج . (منتهی الارب ). قریه هائی است واقع در کنار نیل از جهت صعید که آنها را احیاء بنی خزرج گویند و آن شامل حی ّ کبیر و حی ّ صغیر است و بین آنها و فسطاط قریب ده فرسنگ مسافت است . (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
احیا /'ahyā/ معنی = حی فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. زندهسازی ۲. تهجد، شبزندهداری، مساهرت برابر فارسی کاهش فعل بن گذشته: احیا داشت بن حال: احیا د...
احیا. [ اَح ْ ] (ع ن تف ) بشرم تر.- امثال : احیا من بکر . احیا من فتاة . احیا من مخدرة . احیا من هدی .اخیلیة درباره ٔ توبة ابن الحمیر گوید:فتی...