اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اختر

نویسه گردانی: ʼḴTR
اختر. [ اَ ت َ ] (اِخ )محمدطاهر (آقا...) از مردم تبریز. وی بقصد تجارت باسلامبول شد ولی سپس بواسطه ٔ فصاحت بیان ، نجف قلی خان یکی از مأمورین دولت ایران در اسلامبول مؤلف کتاب میزان الموازین ، او را بنوشتن روزنامه ای بنام اختر تشویق کرد و آقا محمدطاهر بنشر آن روزنامه پرداخت و این روزنامه اولین روزنامه ای است که در خارج ایران ، ایرانیان منتشر کرده اند و از 1292 تا 1313 هَ . ق . منتشر میشد و چون در این سال میرزارضای کرمانی ، ناصرالدین شاه را بقتل رسانید و بعضی از نویسندگان روزنامه ٔ اختر از قبیل میرزاآقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی متهم بدوستی میرزارضا بودند، دولت عثمانی روزنامه ٔ اختر را توقیف کرد. این روزنامه در ایران و قفقاز و هندوستان و عراق (بین النهرین ) شهرت و اعتباری عظیم داشت ودر بیداری مردم این سه مملکت تأثیر بسیار کرد و حتی در قفقازیه آن روزنامه را طبقه ٔ عوام چون ناشر دینی نو گمان برده بودند چنانکه خوانندگان آن روزنامه را اختری مذهب میگفتند و نیز از نویسندگان اختر میرزا مهدی خان تبریزی ملقب بزعیم الدوله که سپس روزنامه ٔ حکمت را در قاهره نوشت و میرزامحمدعلی خان شیبانی کاشانی که بعدها مدیر ثریا و پرورش بود، میباشند. و هر شماره ٔ این روزنامه عادةً هشت صفحه بود. بعضی جلد اول کتاب معروف سیاحت نامه ٔ ابراهیم بیگ را به اختر نسبت داده و دو جلد دیگر را از حاج زین العابدین مراغه ای شمرده اند ولی هر سه جلد این کتاب بی هیچ شک از مرحوم حاج زین العابدین است و در ترجمه ٔ حال او خواهد آمد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پژوهنده ٔ اختر. [ پ ِ / پ َ هََ دَ / دِ ی ِ اَ ت َ ] (ترکیب اضافی ) منجم . ستاره شناس : بجوید سخنگوی و دانش پذیرپژوهنده ٔ اختر و یادگیر.فردوسی .
چشمه ٔ هفت اختر. [ چ َ م َ ی ِ هََ اَ ت َ ] (اِخ ) منزلی است از منازل قمر. (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از پروین است که ثریا باشد و آن یکی از منا...
اختر بسحر شمردن . [ اَ ت َ ب ِ س َ ح َ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] (مص مرکب ) بیدار ماندن تمام شب . بی خواب ماندن در همه ٔ مدت شب : ای مونس یوسف ...
اختر پی افکندن . [ اَ ت َ پ َ / پ ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فال زدن . تفأل کردن : چو آن پوست بر نیزه بر دید کی بنیکی یکی اختر افکند پی . فرد...
اختر دنباله دار. [ اَ ت َ رِ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ستاره ٔ دنباله دار. نوعی از ستارگان که دُم گونه ای دارند و عرب آنرا ذوذنب...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.