اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اختلال

نویسه گردانی: ʼḴTLAL
اختلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درماندن شتران در علف شیرین . || گذرانیدن در چیزی نیزه را و دوختن بآن . || حاجتمند شدن بسوی چیزی یا کسی . نیازمند شدن . لاغر و کم شدن گوشت کسی . || لاغر شدن جسم کسی . نزار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بهم وادوختن . بهم بازدوختن . (تاج المصادر بیهقی ). || سرکه گردیدن عصیر. || سرکه ساختن . || سرکه انداختن . || سست و تباه شدن کار. زیان رسیدن بکارها. نادرست شدن کار. نابسامانی . بی سر و سامانی . بی سامانی . بی نظمی . بی ترتیبی . خلل پذیرفتن . (مؤید). بخلل شدن کاری . (تاج المصادر بیهقی ). تباهی . || نقصان عقل . آشفتگی فکر. اختلال حواس :
وقت بازی کودکان رازاختلال
می نماید آن خزفها زرّ و مال .

مولوی .


- اختلال بصر ؛ عدم انتظام قوه ٔ بینائی .
- اختلال حواس ؛ ۞ پراکندگی و پریشانی حواس .
- اختلال دماغ ؛ پریشانی حواس . عدم انتظام اعمال مغز.
- اختلال دماغ داشتن ؛ پریشانی و اختلال حواس داشتن . رجوع به خَبْط شود.
- اختلال عقل ؛ ۞ عدم انتظام اعمال مغز. دیوانگی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
همتای پای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پاتیوز pātyuz (سغدی: patyoz) آشفتگی (دری)***فانکو آدینات 09163657861
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.