اختیار افتادن
نویسه گردانی:
ʼḴTYAR ʼFTADN
اختیار افتادن . [ اِ اُ دَ ] (مص مرکب ) انتخاب کردن کسی یا چیزی . مشمول انتخاب کسی شدن : آنگاه بازنمود که اختیار ما بر تو افتد. (تاریخ بیهقی ). بوالفتح رازی را بخواند و خالی کرد و گفت در باب تو امروز سخن رفته است و در شغل عرض اختیار سلطان بر تو افتاده است ... (تاریخ بیهقی ). از چندان مرد فحول ... اختیار امیر بر وی افتاد... پس از آن ... اختیارش بر علی بن عیسی بن ماهان افتاد. (تاریخ بیهقی ). تا اختیار او بر یکی افتاد که از ایشان بهنر و خرد مستثنی بود. (کلیله و دمنه ). سیه گوش را گفتند ترا ملازمت صحبت شیر بچه وجه اختیار افتاد. (گلستان ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.