اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اخی

نویسه گردانی: ʼḴY
اخی . [ اُ خ َی ی ] (ع اِ مصغر) تصغیر اخ . || (اِخ ) موضعی است ببصره و در آن جویها و قریه هاست . || یوم اُخی ّ؛ از ایام عرب است و در آن ابوبشر العذری بنی مرة را بغارتید. (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اخی پیدره . [ اَ پ َ دَرْ رَ ] (اِخ ) از قراءنور مازندران . رجوع به سفرنامه ٔ رابینو ص 110 شود.
اخی ناپلار. [ اَ پ َ ] (اِخ ) از قراءنور مازندران . رجوع به سفرنامه ٔ رابینو ص 110 شود.
اخی شاه ملک . [ اَ م َ ل ِ ] (اِخ ) از سران عهد ملک اشرف بن تیمورتاش . رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 177 شود.
ابن اخی حزام . [ اِ ن ُ اَ ح ِ ] (اِخ ) او راست کتابی دربیطره که برای متوکل عباسی کرده است . (ابن الندیم ).
ابن اخی شاکر. [اِ ن ُ اَ ک ِ ] (اِخ ) یکی از رؤسای متکلمین زندقه (مانویه ) که به اسلام تظاهر می کرده است . (ابن الندیم ).
اخی شجاع الدین . [ اَ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) خراسانی . کوتوال قلعه ٔ بم از دوران ابوسعیدخان تا زمان امیر مبارزالدین محمد مظفری . مبارزالدین چند ...
ابن اخی العزیز. [ اِ ن ُ اَ خِل ْ ع َ ] (اِخ ) کنیت ابوعبداﷲ محمدبن صفی الدین ، معروف بعماد کاتب اصفهانی . رجوع به عماد کاتب ... شود.
اخی علی قتلغشاه . [ اَ ع َ ق ُ ل ُ ] (اِخ ) وی از مریدان شیخ عبداﷲ است و بحسن تربیت وی بمرتبه ٔ تکمیل رسیده بود و در آن وقت که شیخ عبداﷲ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.