اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ادم

نویسه گردانی: ʼDM
ادم . [اَ دَم م ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از دَم ّ. مالیده تر.
- امثال :
ادم ّ من الوبارة .
ادم ّ من بعرة .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۲.۶۶ ثانیه
عدم . [ ع َ دِ ] (ع ص ) درویش و نیازمند. ج ، عُدماء. (از تاج المصادر) (قطرالمحیط) (منتهی الارب ).
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ناژیت nāžit (سغدی: nā-āžit) نیستی nisti (دری)***فانکو آدینات 09163657861
(= بشر، انسان) آدم در سنسکریت با پنج واژه آمده است: 1ـ آدم Adam (پیشوند آ و فعل دَم) فعل است به معنی رام ـ مهار ـ کنترل کردن. 2ـ اول شخص ماضی نقلی فعل...
(= نخستین انسان) این واژه در پارسی باستان adam (= منم) بوده و در سغدی آذم بوده و عبری یا عربی نیست و پیتاپ (مترادف) های پارسی آن اینهاست: مشیگ maŝig (...
آدم، یا آدم ابوالبشر، نخستین انسان و پدر همة مردمان. دربارة آفرینش و زندگانی او در دینهای سه‌گانة یهود و مسیحیت و اسلام، روایات و داستانهای همسان و هم...
فضاهایی که عبور و مرور یک نفر در آن به راحتی امکان پذیر است این واژه در علم مهندسی عمران به دنبال کانال ، مخزن ، تونل ... به کار می رود
کف آدم . [ ک َ ف ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نباتی است بقدر ذرعی و برگ آن مستدیر و بقدر برگ مو و بیخ آن خشبی و ظاهر آن ما بین سیاهی و...
ابن آدم . [اِ ن ُ دَ ] (ع اِ مرکب ) آدمی زاد. آدمی . آدمی زاده .
آدم کش . [ دَ ک ُ ] (نف مرکب ) در تداول عامه به معنی آدمی کش و قاتل و خونخوار.
آدم کشی . [ دَ ک ُ ] (حامص مرکب ) فعل و صفت آدمکش .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۸ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.