ادن
نویسه گردانی:
ʼDN
ادن . [ اَ دَن ن ] (ع ص ) کوزپشت (مرد). مرد خمیده . (مؤید الفضلاء). مرد خمیده پشت . (آنندراج ). آنک پشت وی به دو درآمده بود. (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). قوزپشت . سینه و پشت به اندرون رفته . || پشت فرونشسته . || آنکه گردنش بدوش فروشده باشد. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || کوتاه دستها (اسب ). اسبی کوتاه دست . (تاج المصادر بیهقی ). || بیت ادن ّ؛ خانه ٔ پست . مؤنث : دَنّاء.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ادن . [ اِ دِ ] (اِخ ) ۞ (ایتونای ۞ رومیان است ) شطی است در انگلستان که بخلیج سُلوَی و بحر ایرلند ریزد و از کارلیل تا مصب وی قابل کشتی ...
عادن . [ دِ ] (ع ص ) ناقه ٔ بر یک جای باشنده از علف . || پیوسته شورگیاه چرنده . (منتهی الارب ).
عدن . [ ع َ ] (ع مص ) اقامت کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (قطرالمحیط). || همیشه بودن به جایی . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی ...
عدن . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) جاودان . جاودانی . جنات عدن ای ، اقامة. (ناظم الاطباء).- بهشت عدن ؛ بهشت اقامت . جنات عدن : یکی چون بهشت عدن ، یک...
عدن . [ ع َ دَ ] (ع اِ) گیاهی است . (اقرب الموارد).
عدن . [ ع َ ] (اِخ ) (به عبری نعمت دار) موضع آدم و مقر حوا قبل از سقوط. معلوم نیست که درکجا بوده است لکن دو نهر از نهرهای آن یعنی فرات ...
عدن . [ ع َ دَ ] (اِخ ) شهری است از شهرهای مشهور عربستان واقع بر ساحل دریای هند از جانب یمن . منطقه ای است که تا حدودی کم آب است ، آب مشرو...
عِدن. {عَ}. (ا. ع.). عدن یا صفیر به انگلیسی آدنیوم (Adenium) تیره ای از گیاهان گلدار از خانواده آدنیوم، سردهای از گیاهان گلدار و خرزهرهایان است. برخ...
بهشت عدن . [ ب ِ هَِ ت ِ ع َ ] (اِخ ) یا باغ عدن مذکور در عهد عتیق (پیدایش 2) که آدم و حوا در آن میزیستند ولی بجهت نافرمانی از امر خدا از آ...
بهشت عدن . [ ب ِ هَِ ت ِ ع َ ] (اِخ ) مملکت بابل از حیث آبادی و زیادی سکنه و حاصلخیزی زمین چشم سیاحان خارجی را مانند یونانیها و رومیها خیر...