اذرء
نویسه گردانی:
ʼḎRʼ
اذرء. [ اَ رَءْ ] (ع ص ) مرد پیر. (منتهی الارب ). || مردی که موی پیش سر او سفید باشد. || سیاه و سپیدگوش . (تاج المصادر بیهقی ).
- تیس اذرء ؛ تکه ٔ چپار. مؤنث : ذَرْآء.
- فرس اذرء و جدی اذرء ؛ کذلک . (منتهی الارب ). ارقش الاذنین و سائره اسود. (صحاح اللغة جوهری ). اسب و بزی که گوش او دورنگ و سه رنگ باشد و دیگر اعضاء سیاه .
- کبش اذرء ؛ قچقار که در سر وی سپیدی باشد یا آنکه هر دو گوش وی خال دارد و سائر بدنش سیاه بود. (منتهی الارب ). گوسپندی که گوش وی سیاه و سفید و تن سیاه بود. (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
عذر به دست آوردن . [ع ُ ب ِ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) بهانه پیدا کردن جهت اعتذار. راه فرار یافتن برای گناه که مرتکب شده است .
فرنبغ. [ فَ رَم بَ ] (اِخ ) از: فَر(به معنی شکوه ) + بغ (به معنی خدا). نام یکی از سه آتشکده بزرگ ایران کهن و به معنی آتش شکوه خدایی است. محل این آتشکد...
آذر یونانی سلاح شیمیائی آتش زا بود که امپراطوری روم شرقی/بیزانس در حدود قرن هفتم میلادی بکار می برد؛ آذر یونانی توسط عربها، چینیها و مغولها نیز مور...
=== عنوان خود را اینجا وارد کنید... آذر