اذرح
نویسه گردانی:
ʼḎRḤ
اذرح . [ اَ رُ ] (ع اِ) ج ِ ذریح و ذریحة. || (اِخ ) نام شهری در اطراف شام از اعمال شراة و نیز موضعی از نواحی بلقاء و عمان مجاور سرزمین حجاز. ابن الوضّاح گوید از فلسطین است و غلط است و آن در جهت قبلی فلسطین از ناحیه ٔ شراة است و در کتاب مسلم بن الحجاج آمده است که بین اذرح وجرباء سه روزه مسافت است ... اَذْرُح و جرباء در حیات رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم بسال نهم فتح شد و اهل اذرح بصد دینار جزیه مصالحه کردند. (معجم البلدان ). و رجوع به امتاع الاسماع مقریزی ص 467، 468 و 469 شود.
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۳ ثانیه
اذرة. [ اَ ذِرْ رَ ] (ع اِ) ج ِ ذَرور.
ازرة. [ اِ رَ ] (ع اِ) هیئت ازارپوشی . (منتهی الارب ).
آذره . [ ذِ رَ ] (ع ص ) ماده اشتر قوی . || لیلة آذره ؛ شبی سرد. (مهذب الاسماء).
اضرة. [ اَ ض ِرْ رَ ] (ع اِ) ج ِ ضریر، بمعنی کناره ٔ وادی . (از تاج العروس ). رجوع به ضریر شود.
اظرة. [ اَظِرْ رَ ] (ع اِ) ج ِ ظِرّ و ظُرَر و ظُرَرَة. (اقرب الموارد) (متن اللغة). رجوع به ظرّ و ظرر و ظررة شود. ظُرّان . ظِرّان . ظِرار . (متن الل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
عذرة. [ ع َ ذِ رَ ] (ع اِ) غائط. (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). پلیدی . (منتهی الارب ). || جای نشست قوم . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (من...
عذرة. [ ع ِ رَ ] (ع اِمص ) عذرخواهی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اسم است معذرت را. (اقرب الموارد).
عذرة. [ ع ُ رَ] (ع اِ) نوک موی . الخصلة من الشعر. (منتهی الارب ). || موی پیشانی است . (منتهی الارب ). || ناصیه . (قطرالمحیط) (از اقرب الموا...
عذرة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) قبیله ای باشد در یمن موصوف بشدت عشق و عفاف . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عذرة (ابن سعد...) شود.