گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اراق نویسه گردانی: ʼRʼQ اراق . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است در قول ابن احمر:کأن علی الجمال أوان حُفّت هجائن من نِعاج اراق عینا.و زیدالخیل الطائی گوید:و لما أن بدت لصفا أراق تجمع من طوائفهم فُلول کانهم بِجنب الحوض اصلانَعام قالص عنه الظلول .(معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی عراق دوال استخوان با گوشت . || آب صافی . || باران بسیار. (منتهی الارب ). || قطر طناب تنها. (از اقرب الموارد). || باقی مانده ٔ گیاه ترش . (... عراق عراق . [ ع َ ] (اِخ ) محله ٔ بزرگی است به شهر اخمیم مصر. (معجم البلدان ). عراق عراق . [ ع ِ ] (اِخ ) کشور عراق یا عراق عرب در حال حاضر از ممالک ، واقع در جزیرة العرب و همجوار کشور ایران است و حدود آن : از شمال ، ترکیه ، و ... عراق عراق . [ ع ِ ] (اِخ ) عراق عجم : اهل ع-راق در عرقند از حدیث توشروان به نام تست شرف وان و خیروان . خاقانی .قدرش عراقیان چه شناسند کز سخن ... عراق عراق . [ ع ِ ] (ع اِ) نام پرده ای است در موسیقی که به وقت چاشت سرایند. (آنندراج ) : تا مطربان زنند لبینا و هفت خوان در پرده ٔ عراق و سرزیر ... عراق عراق . [ ع ُ ] (ع اِ) استخوان که گوشت آن خورده شده باشد. (اقرب الموارد). استخوان با گوشت . (منتهی الارب ) || آب صافی . (منتهی الارب ) (اق... عراق عراق. {عِ.}. (ا. خاص). عراق یک مقام موسیقی است. در موسیقی قدیم ایران، عراق جزء دوازده مقام اصلی بودهاست.[۱] در موسیقی عربی، عراق جزء خانوادههای اصلی... آل عراق آل عراق . [ ل ِ ع ِ ] (اِخ ) نام سلسله ای از ملوک پیش از اسلام خوارزم .و این سلسله نسب خود بکیخسرو می پیوسته اند و تا زمان سامانیان شبه قدرت... جامع عراق جامع عراق . [ م ِ ع ِ ع ِ / ع َ ] (اِخ ) سلطان آباد عراق را که مشهور به شهرنو میباشد سپهدار بنا کرده و مقارن ساختن شهر مسجدی در ارک بنا کرده... عراق عجم عراق عجم . [ ع ِ ق ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) ایالت جبال را در قرون وسطی غالب اوقات عراق عجم نامیده اند تا با عراق عرب اشتباه نشود. ایالات جبال (... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود