ارث
نویسه گردانی:
ʼRṮ
ارث . [ اَ ] (ع مص ) ورغلانیدن بعضی بر بعضی . برانگیختن فتنه میان قومی . (آنندراج ). || برافروختن آتش را. آتش افروختن . (غیاث ).
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۵ ثانیه
ارث . [ اِ ] (ع مص ) میراث یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). میراث بردن : انا نحن نرث الارض و من علیها و الینا یرجعون . (قرآن 40/19). بعضی بطریق ...
ارث . [ اَ رَث ث ] (ع ص ) کهنه . (منتهی الارب ).
ارث . [ اُ ] (ع اِ) نوعی خار. خاریست . (منتهی الارب ).
ارث . [ اُ رَ] (ع اِ) ج ِ اُرثة، بمعنی حدّ فاصل میان دو زمین .
ارث بر. [ اِ ب َ ] (نف مرکب ) ارث بَرَنده . وارث .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ارث بردن . [اِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) وارث شدن . میراث بردن . ارث .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اَرِّس. (ا.). جائی در شمال فرانسه کهن و ایالتی در هلند امروزی که هلندیان اوترشت یا -خت گویند. م.