ارزن زرین . [ اَ زَ ن ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از جرعه ٔ شراب است . (برهان ). || حبابی که بر روی شراب بهم رسد. (برهان ). حباب خُرد که از تیزی شراب در شراب افتد هنگام ریختن می در پیاله . (مؤید الفضلاء). || کوکب . ستاره . (برهان ). || شراره ٔ آتش . (برهان ). || جرعه ٔ می زعفرانی . (مؤید الفضلاء). || عرقی که بر پشت خم برآید
: گاو سفالین که آب لاله ٔ ترخورد
ارزن زرینش از مسام برآمد.
خاقانی .