اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ارزه

نویسه گردانی: ʼRZH
ارزه . [ اَ زَ ] (اِخ ) نام کشور اول است . (آنندراج ). نخستین کشور از کشورهای هفتگانه . (بندهش ، در پنجم بند 8 و در یازدهم بند 3).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
آرزه . [ زَ / زِ ] (اِ) کاهگل .
عارضة. [ رِ ض َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث عارض . || صفحه ٔ رخسار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || حاجت . (اقرب الموارد). || حادثه و پیش آمد : تا...
عرضة. [ ع َ ض َ ] (ع مص ) یک بار ظاهر کردن چیزی را بر کسی . || آشکار کردن و عرض نمودن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). آشکار ساختن . نشان دادن ....
عرضة. [ ع ِ ض َ ] (ع اِ) مؤنث عرض . (منتهی الارب ) || زنی که به باطل و ناچیز مردم را فریبد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ع...
عرضة. [ ع ُ ض َ ] (ع اِ) آهنگ . || قوت . (منتهی الارب ). || همت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بندی است در کشتی گیری گویند: له عرضة...
آرزه گر. [ زَ / زِ گ َ ] (ص مرکب ) اندودگر. کاهگل کار.
با + عُرضه . [به ضم عین و فتح ضاد] (ص مرکب) همت، طاقت، توانایی. با عُرضه: فردی که دارای همت و توانایی است. در استفاده عملن عُرضِه (با کسر ضاد) تلفظ می...
عرضه گاه . [ ع َ ض َ / ض ِ ] (اِ مرکب ) معرض .نمایشگاه . عرضگاه . رجوع به عرضگاه شود : خدائی که هست آفرینش پناه چو بیند نیازی در این عرضه گاه ...
بی عرضه . [ ع ُ ض َ / ض ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + عرضه ) (در تداول عوام و ظاهراً بغلط) (یادداشت مؤلف )، کسی که دارای بزرگی و بزرگ منشی نباشد...
عرضه زار. [ ع َ ض َ / ض ِ ] (اِ مرکب ) جایگاه عرضه . محل جلوه دادن . تجلیگاه . جلوه گاه : ز هر گونه نو جانور صد هزارکند عرض [ زمین ] هزمان در ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.