اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ارس

نویسه گردانی: ʼRS
ارس . [ اُ ] (اِ) سرو کوهی . (جهانگیری ) (آنندراج ). شعوری بکسر راء آورده گوید: درخت آراج و بعضی فرهنگ ها درخت چنار نوشته اند. (شعوری ).
گونه ایست از سرو کوهی ۞ که آنرا به خراسان اُرس نامند و در جاده ٔ چالوس وگچسر هورَس گویند و در نوده بنام اَورَس مشهور است و در منجیل اَربس نام دارد و در هرزویل اردوج خوانده می شود و در آمل موسوم به وَرس باشد و در قوشخانه و سوالدی مسمی به اَرچه است و نیز آنرا ارچا و اُرسا گفته اند. مؤلف برهان گوید: و بعربی آنرا ابهل و عرعرخوانند و تخم ثمر آنرا جوزالابهل و ثمرةالعرعر گویند. (برهان قاطع). این درخت بیشتر در زمینهای استپی و آخر جنگلهای مرطوب چون منجیل و نوده و قوشخان و خراسان شرقی و کوههای میان چالوس و طهران منتشر است در ارتفاع 500 گزی نوده تا 2000 گزی قوشخانه . (گااوبا) :
الا تا مؤمنان دارند روزه
الا تا هندوان گیرند لکهن
بدریابار باشد عنبرتر
بکوه اندر بود کان خماهن
نروید ۞ از درخت ارس ، کافور
نخیزد از میان لاد، لادن
زیادی خرم و خرم زیادی
میان مجلس شمشاد و سوسن .

منوچهری .


از برای قوت دل گر بخوری بایدم
صندل و مندل نیابم غیر چوب ارس و تاغ .

ابن یمین .


رجوع به ابهل و عرعر و جوزالابهل و ثمرةالعرعر و پیرو و هُوَرْس شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ارس دات . [ اُ رُ ] (اِخ ) ۞ یک تن خارجی از سپاهیان اسکندر که بر او طغیان کرد و اسکندر با تیر او را از پای درآورد. (ایران باستان صص 1764-1...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ارس بار. [ اَ رَ ] (اِخ ) نواحی اطراف رود ارس .
ارس القس . [ اَ رُ سُل ْ ق ِ ] (اِخ ) ۞ او در صنعت کیمیا بحث کرده و گویند بعمل اکسیر تام ّ دست یافته است . (ابن الندیم ).
ارس کنار. [ اَ رَ ک ِ ] (اِخ ) خرّه ای از ماکو.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ارس بزان . [ اَ س ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرک کنج چشم بز کوهی و گاو کوهی ، و آن کار تریاک فاروق کند و آنرا بعربی تریاق الحیة خوانند...
چشمه ٔ ارس . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ اَ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از رود ارس که در سرحد شمالی ایران جاری است : چو دختر آمدم از بع...
سدر یا سدار زرد – Yellow Cedar ، گونه اصل این درخت بومی امریکای شمالی بوده و به نام‌های Pacific Yellow Cedar, Alaska Cedar و … نیز نامیده می‌شود البته...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: راونگ rāvang (اوستایی: ravangh)***فانکو آدینات 09163657861
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.