اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ارغون

نویسه گردانی: ʼRḠWN
ارغون . [ اَ ] (معرب ، اِ) ارغن . (جهانگیری ). ارغنون . (شعوری ). مخفف ارغنون . (برهان ). رجوع به ارغن و ارغنون شود. || (ص ) اسب تند و تیز. (جهانگیری ) (برهان ). قسمی از اسپ تند و تیز. (رشیدی ) :
چنان تاخت ارغون پولادسم
که در گنبد از گردشد، ماه گم .

اسدی .


هزار اسب دیگر بزرین ستام
از ارغون و از تازی تیزگام .

اسدی .


ترا چه ناله ٔ کوس و چه ناله ٔ ارغن
بروز جنگ چو باشی نشسته بر ارغون .

قطران .


|| اسپی که از جانبی ترکی و از جانبی تازی بود. (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
آرغون . (اِخ ) رجوع به ارغون شود.
ارقون . [ ] (اِ) حنا. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ارقان . ایرقان . ورقان . فقولیان . برنا. یرنا. (فهرست مخزن الأدویه ). رجوع بحنا شود. || روغن جلو...
ارقون . [ ] (اِخ ) رودی است در بلاد ایغور که از کوههای قراقورم سرچشمه گیرد. (جهانگشای جوینی ج 1 ص 39، 42 و 192) (تاریخ مغول ص 4، 7 و 16...
عرقون . [ ](اِ) نباتی است که برگ آن شبیه به برگ شقایق النعمان است و شکافته و طولانی . و بیخ آن مستدیر و آن را میخورند. و صنف دیگر نیز م...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.