گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ارمان نویسه گردانی: ʼRMAN ارمان . [ اِ ] (اِخ ) ۞ یکی از خاورشناسان که به اسلوب علمی در باب مصر و زندگانی مصریان تصنیفی کرده است ۞ و مساعی او و مَسپِروموجب تربیت جوانان شد که خدمات بزرگ بتاریخ مشرق قدیم موافق منابع جدیده کردند. (ایران باستان ص 61). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی عرمان عرمان . [ ع َ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است . (منتهی الارب ). عرمان عرمان . [ع َرْ رَ ] (ع ص ) از قرای صرخد است ، که آن از عمل حَوران ، از اعمال دمشق بوده است . (از معجم البلدان ). آرمان ایده آل آرمان همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سازگاری، هماهنگی، همکاری، همدلی (دری) میسرا misrā (سغدی: میثره mişra)***فانکو آدینات 09163657861 آرمان سرا آرمان سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) آرمان سرای . سرای حسرت . این جهان . ایرمان سرای . آرمان شهر در فلسفه ی اسلامی به این واژه «مدینه ی فاضله» گویند. شهر آرمانی؛ شهر ایده آل؛ شهری که تصور شود. مانند اتوپیای آرمانی افلاطون و توماس و دیگران که هر گز... آرمان خوار آرمان خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) حسیر. حسران . حسر. حسرت خوار. آرمان فلوت آرمان فلوت . [ ف ُ ] (اِ مرکب ) نام سازی است . آرمان خوردن آرمان خوردن . [خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) تلهیف . (مجمل اللغة). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود