گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اروغ نویسه گردانی: ʼRWḠ اروغ . [ اَ ] (اِ) آرغ . آروغ . رجک . آجل . جشاء. باد گلو : گیردچو صبح اروغ از قرص آفتاب آنرا که تو بقرص کرم میهمان کنی . کمال اسماعیل . ۞ - اروغ کردن ؛ آروغ زدن .(شعوری ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی عروق الکافور عروق الکافور. [ ع ُ قُل ْ ] (ع اِ مرکب ) زرنباد.(منتهی الارب ) (مخزن الادویة). رجوع به زرنباد شود. عروق الزعفران عروق الزعفران . [ ع ُ قُزْ زَ ف َ ] (ع اِ مرکب ) عروق الصفر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). زردچوبه . عروق صُفر. عروق صباغین . رجوع به عروق صباغین... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود