اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اروغ

نویسه گردانی: ʼRWḠ
اروغ . [ اَ ] (اِ) آرغ . آروغ . رجک . آجل . جشاء. باد گلو :
گیردچو صبح اروغ از قرص آفتاب
آنرا که تو بقرص کرم میهمان کنی .

کمال اسماعیل .


۞
- اروغ کردن ؛ آروغ زدن .(شعوری ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
عروق الکافور. [ ع ُ قُل ْ ] (ع اِ مرکب ) زرنباد.(منتهی الارب ) (مخزن الادویة). رجوع به زرنباد شود.
عروق الزعفران . [ ع ُ قُزْ زَ ف َ ] (ع اِ مرکب ) عروق الصفر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). زردچوبه . عروق صُفر. عروق صباغین . رجوع به عروق صباغین...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.