اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اروغ

نویسه گردانی: ʼRWḠ
اروغ . [ اُ ] (ترکی - مغولی ، اِ) ۞ خاندان . خویش و تبار. نسل و اعقاب و آل و احفاد. (شعوری ) : اروغ و اولاد و احفاد چنگیزخان . (جهانگشای جوینی ). اکنون که اکثر اقالیم در تحت تصرف و فرمان اروغ چنگیزخان ... (جهانگشای جوینی ). طائفه ٔ مغولان پیش از آنک کوس دولت چنگیزخان و اروغ او فروکوبند... (جهانگشای جوینی ). بفر دولت ... چنگیزخان و اروغ او کار مغول از آن چنان مضایق ... بامثال چنین وسعت ... رسیده است . (جهانگشای جوینی ). تا سرحدّ ماچین و اقصای چین که مقر سریر مملکت و اروغ اسباط چنگیزخان است . (جهانگشای جوینی ). فرمانروایی چنگیزخان و اروغ او. (جامع التواریخ رشیدی ). اکناف ربع مسکون در تحت فرمان ما و اروغ چنگیزخان است . (رشیدی ). غرض از ترتیب این مقدمه ... که مشتمل است بر ذکر تواریخ ... چنگیزخان و آباء و اجداد... و اولاد و اروغ نامدار.(رشیدی ). داستان جغتای خان پسر دوم چنگیزخان و اروغ او. (رشیدی ). داستان جوجی خان پسر مهین چنگیزخان و اروغ او. (رشیدی ). نوبت خانیت و پادشاهی عالم بچنگیزخان و اروغ بزرگوار و اخلاف نامدار او رسید. (رشیدی ). در بیان داستانهای چنگیزخان و اروغ نامدار او که بعضی قاآن هر عهد شده اند و پادشاهی معین نیافته ... (رشیدی ). و بیضه ٔ حوزه ٔ ممالک را... باروغ نامدار و اخلاف بزرگوار باقی گذاشت . (رشیدی ).و رجوع به اوروق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عروق . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عِرق . رگهای بدن . (غیاث اللغات ). جمع عِرق است و شامل عروق بدن و شجر هر دو است . (از مخزن الادویة). رگهای بدن یعنی...
عروق . [ ع ُ ] (اِخ ) تل ها و تپه هایی است سرخ رنگ در نزدیکی سجا، و سجا آبی است به نجد در دیار بنی کلاب . (از معجم البلدان ) (از تاج العروس )...
گنده آروغ . [ گ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب )آروغهای متعفن که بر اثر خرابی معده تولید میشود.
عروق الصبغ. [ ع ُ قُص ْص ِ ] (ع اِ مرکب ) عروق الصباغین است . (مخزن الادویة).رجوع به عروق و ترکیب «عروق صفر» ذیل «عروق » شود.
عروق الطیب . [ ع ُ قُطْ طی ] (ع اِ مرکب ) زرنباد است . (مخزن الادویة). رجوع به زرنباد شود.
عروق السوس . [ ع ُ قُس ْ سو ] (ع اِ مرکب ) اصل السوس است . (مخزن الادویة). عرق السوس . رجوع به عرق السوس و سوس شود.
عروق الشجر. [ ع ُ قُش ْ ش َ ج َ ] (ع اِ مرکب ) علک . (منتهی الارب ).
عروق الشحم . [ ع ُ قُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب )اسم جنس صموغ است . و گویند مخصوص علک البطم است ، و جمعی مخصوص فلقونیا دانسته اند. (تحفه ٔ حکیم مؤ...
اروق لامیشی . [ اُ ] (مغولی ، اِ مرکب ) (از مغولی اوروق لامیشی و آن مأخوذ از اوروق لاماق ، و محتمل است که با کلمه ٔ مغولی ارغو ۞ به معنی ت...
عروق الصباغین . [ ع ُ قُص ْ ص َب ْ با] (ع اِ مرکب ) زردچوبه . (ناظم الاطباء). عروق صفر. بقلةالخطاطیف . مامیران . (یادداشت مرحوم دهخدا). عروق .رجو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.