گفتگو درباره واژه گزارش تخلف از نویسه گردانی: ʼZ از. [ اَ ] (اِ) آزاد. آزار. اَزدار. اَزّار. وازدار. نیل . سیخ . سُخ . سیاه دور. ۞ و چانچو (شانه چوب ) از این درخت کنند. و رجوع به ازادرخت شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی از این از این . [ اَ ] (حرف اضافه + صفت / ضمیر) من هذا. || مثل . مانند: و ازآن امیرالمؤمنین هم از این معانی بود. (تاریخ بیهقی ). || (ص مرکب )... از قصد (= عمداً، به عمد): این دو واژه پارسی ـ عربی است و پارسی آنها اینهاست: بِروانِه (کردی) به اینگ (اینگ از سنسکریت: اینگیتَ= عمد) به ژَندا (ژَندا= عمد ... از بهر بخاطر از و چز از و چز. [اِزْ زُ چ ِزز ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه و زنان ، ابتهال . تضرع . زاری . خواهش در نهایت خشوع .- از و چز کردن ؛با نهایت خضو... از ناگه از ناگه . [ اَ گ َه ْ ] (ق مرکب ) ناگهان . غفلةً : پس از ناگه آن تیغ کش بد بمشت بزد بر شکم برد بیرون ز پشت .اسدی . از آنکه از آنکه . [ اَ ک ِ ] (حرف ربط مرکب ) زیرا که . بجهت آنکه . بعلت آنکه : و این بیابان را بیابان کرکسکوه خوانند از آنکه یکی کوهی است خرد اند... از آنجا از آنجا. [ اَ ] (حرف اضافه + اسم ) مِن ْ ثَم َّ. || (حرف ربط مرکب ) برای آن . بدان جهت : مگر مار بر گنج از آنجا نشست که تا رایگان مهره نای... از آنچم از آنچم . [ اَ چ ِ ] مخفف از آنچه مرا : زمین جز بفرمان تو نسپرم وز آنچم توفرمان دهی نگذرم .فردوسی . از آنچه از آنچه . [اَ چ ِ ] (حرف ربط مرکب ) بدان سبب . بدان جهت . بعلت آنکه : با قاضی شیراز هم بد بود از آنچه باری چند، امیر محمود گفته بود که قاض... ناشی از این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۲۱ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود