اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

از آنکه

نویسه گردانی: ʼZ ʼANKH
از آنکه . [ اَ ک ِ ] (حرف ربط مرکب ) زیرا که . بجهت آنکه . بعلت آنکه : و این بیابان را بیابان کرکسکوه خوانند از آنکه یکی کوهی است خرد اندر مغرب این بیابان که آنرا کرکسکوه خوانند. و این بیابان را بدان کوه بازخوانند. (حدود العالم ).
بروز کرد نیارم بخانه هیچ مقام
ار آنکه خانه پر از اسپغول جانور است .

بهرامی .


|| (حرف اضافه ٔ مرکب ) تا : پس بندوی خبر مخالفان بهرام [ چوبینه ] بگفت ، که اینک آمده اند بیست هزار مرد، بهواداری تو. پرویز گفت بتو شادترم از آنکه بدین سپاه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.