اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ازدحام

نویسه گردانی: ʼZDḤAM
ازدحام . [ اِ دِ ] (ع مص ) انبوهی کردن بر. (مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). زحام . زحمت . تزاحم . (مجمل اللغه ). مزاحمت . بک . مک . هجوم و انبوهی کردن . (مؤید الفضلاء): که غالب همت ایشان بمعظمات امور مملکت متعلق باشد و تحمل ازدحام عوام نکنند. (گلستان ). || فراهم آمدن . (منتهی الارب ). || (اِ) انبوه . (غیاث اللغات ). جمعیت ۞ . || انبوهی . کبکبه .
- ازدحام کردن ؛ تتایع. (از منتهی الارب ). مزاحمت . تزاحم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.