اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ازراء

نویسه گردانی: ʼZRʼʼ
ازراء. [ اِ ] (ع مص ) خشم گرفتن بر: ازری علیه . || عتاب کردن . (از منتهی الارب ). || عیب کردن : ازری باخیه . || عیبناک کردن . عیب بر کسی افکندن . معیوب کردن کسی را. افکندن امری که اراده ٔ تلبیس کسی بدان دارد. (منتهی الارب ): و له خط یزری بخط ابن مقلة علی طریقته . (یاقوت حموی در معجم الادباء ج 1 ص 118 س 5). ازراء در اینجاملتبس و مشتبه شدن است ؛ یعنی میشد خط او را با خط ابن مقله جا زدن . || خوار داشتن . حقیر شمردن . (منتهی الارب ). حقیر داشتن . (زوزنی ). خرد داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). زبون داشتن : ازری بالامر. || سستی کردن در کاری . تهاون .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اصابع عذراء. [ اَ ب ِ ع ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصابعالعذاری شود.
وادی عذراء. [ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ناحیه ٔ سرسبزی است در سرقسطه ٔ اندلس که از باغها و اشجار زیبا احاطه شده است . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 191).
اذرع اکباد. [ اَ رُ ع ُ اَ ] (اِخ ) موضعی در قول تمیم بن مُقبل :أمْسَت بأذرُع اکباد فحم ّ لهارکب ٌ بلینةَ أو رکب ٌ بساوینا.(معجم البلدان ).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.