ازل
نویسه گردانی:
ʼZL
ازل . [ اُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَزول .
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
عزل کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ازکار انداختن . معزول کردن . کسی را از شغل و منصب بازداشتن . (ناظم الاطباء). خلع کردن . (فرهنگ فارسی معی...
عزل گشتن . [ ع َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) معزول گشتن . عزل شدن . برکنار شدن از شغل . از عمل پیاده گشتن . از کار افتادن . از شغل به یک سو شدن : ...