اسا
نویسه گردانی:
ʼSA
اسا. [ اَ ] (ع مص ) دوا کردن : اسا الجرح ؛ دواکرد زخم را. (منتهی الارب ). || اصلاح کردن :اسا بین القوم ؛ اصلاح کرد میان قوم . (منتهی الارب ). || اندوهگین شدن بر و به : اسا علیه و له .
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شعله آسا. [ ش ُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب )مانند شعله . چون شعله . شعله وار. (یادداشت مؤلف ).
شق عصا. [ ش ِق ْ ق ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) (آنندراج ). خلاف . مخالفت . جدایی . از جماعت جداشدن . کناره کردن از جماعت . رأی خلاف جماعت ...
صاعقه آسا. [ ع ِ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) صاعقه مانند. شبیه به صاعقه در تندی و سرعت .
زمین آسا. [ زَ ] (ص مرکب ) همانند زمین در سنگینی و وقار و سکون . رجوع به ماده ٔ بعد شود.
دیلم آسا. [ دَ ل َ ] (ص مرکب ) مانند دیلم . همچون مردم دیلم به مناسبت مجعد بودن موی سرشان : جعد بر جعد بسته مرزنگوش دیلم آسافکنده بر سر دوش...
عصا زدن . [ ع َ زَ دَ ] (مص مرکب ) با تکیه دادن سر عصا بر زمین حرکت کردن . رفتن با تکیه دادن عصا بر زمین .
صبحدم آسا. [ ص ُ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) به مانندصبحدم . به کردار صبحدم . همانند دم صبح : دلهای گرم تب زده را شربتی کنم ز آن خوش دمی که ...
آسا (به عبری: אָָסא) پسر ابیا و پادشاه یهودیه از ۹۱۱ تا ۸۷۰ پیش از میلاد بود. از آنجاییکه یکبار در کتاب اول پادشاهان (۱۵:۲)، معکه دختر اَبشالوم را م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.