اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

استحمام

نویسه گردانی: ʼSTḤMAM
استحمام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بگرمابه شدن . به آب گرم رفتن . حمام رفتن . بحمام رفتن . || غسل کردن به آب گرم ، و سپس بمعنی غسل کردن آمده است به هرآب که باشد. خود را به آب گرم شستن . خویشتن را به آب گرم بشستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بحمام غسل کردن . (غیاث ). اغتسال بماء حمیم . || خوی کردن . عَرَق کردن . خوی گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || خوی بشستن . (تاج المصادر بیهقی ). || بخار گرم از چیزی گرفتن . (غیاث ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اسنا esnā (اوستایی و سغدی: snāy)***فانکو آدینات 09163657861
استهمام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اندوهگین شدن . || رنج بردن در کار قوم . (منتهی الارب ). رنج دیدن برای کار قوم .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.