استرک
نویسه گردانی:
ʼSTRK
استرک . [ اِ ت ِ رَ] (اِ) بیخ خوشبوئی است که بترکی قره کولک گویند و میعه ٔ سایله هم گویند. (شعوری ). رجوع به اصطرک شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
استرک . [ اَ ت َ رَ ] (اِخ ) قصبه ای در استراباد، که گویند یزیدبن مهلب از سران عرب استراباد را در محل آن بناکرد. (سفرنامه ٔ مازندران و استراب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
جوشقان استرک . [ ج َ ش ِ ن ِ ] (اِخ ) از قصبه های کاشان . عده ٔ قری 16، مساحت 15 فرسنگ ، جمعیت 10640 تن . مرکز جوشقان . رجوع به جوشقان شود.
اصطرک . [ اَطَ رَ ] (معرب ، اِ) صمغی است سرخ بسیاهی مایل . || و بعضی گویند صمغ درخت زیتون است ، نزله را نافع باشد. (برهان ) (هفت قلزم ) (آن...