گفتگو درباره واژه گزارش تخلف استشمام نویسه گردانی: ʼSTŠMAM استشمام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ۞ بو کردن . بوئیدن . (غیاث ). بو یافتن از چیزی . انبوئیدن ۞ . (برهان ). بوی بردن . بو کشیدن . شنیدن . شم ّ. || بوئیدن خواستن . (منتهی الارب ). طلب بو کردن . بوی کردن خواستن .- استشمام کردن ؛ بوئیدن . استنشاق کردن . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۵ ثانیه واژه معنی استشمام این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: آگرا ãgrâ (سنسکریت: ãghrâ) **** فانکو آدینات ****09163657861 نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود