اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

استظهار

نویسه گردانی: ʼSTẒHAR
استظهار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) یاری خواستن . یاری خواستن از کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). یار گرفتن . || قوی پشت شدن به کسی یا امری . پشت گرمی . تکیه کردن بیاری کسی . پشت قوی کردن : و این بنده را بدان قوت دل و استظهار... حاصل آمد. (کلیله و دمنه ).
بموالات این دو رکن شریف
هم تمسّک کنم هم استظهار.

خاقانی .


بمردان کار و فیلان پیکار در حفظ اطراف و حواشی آن استظهاررفته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 285). ابوعلی بدان سبب دل از مقام جرجان برگرفت چه استظهار او بمکان صاحب کافی بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 143). کسی را جرأت آن نبود که از محلّهای دوردست که از واسطه ٔ شهر دور بودی تردد کند مگر به استظهار جمعی با ساز و سلاح . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 327).
مریز آب خود از بهر نان که هر روزی
تمام هست ترا یک دو گرده استظهار.

عطار.


تهمتی بر بنده شه را عار نیست
جز مزید حلم و استظهار نیست .

مولوی .


عذر تقصیر خدمت آوردم
که ندارم بطاعت استظهار.

(گلستان ).


و همگنان را امداد استبشار روی مینمود و مواد استظهار می افزود. (رشیدی ).
بیار می که چو حافظ ندارم استظهار
بگریه ٔ سحری و نیاز نیم شبی .

حافظ.


|| آماده ساختن شتر را برای حاجت . || طلب امنیّت کردن . || از بر بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). از بر کردن . (زوزنی ). یاد گرفتن و از بر خواندن کتاب را و ظاهر خواندن آنرا. (منتهی الارب ). || تأیید: پس مسعدی را گفت پیش از این چیزی نبشته ای ؟ گفت نوشته ام واین استظهار آنرا فرستادم . (تاریخ بیهقی ص 321). || قرار. قرارداد: و او [شاپور ذوالاکتاف ] رااصحاب اخبار نهانی بودندی ، مردمانی مردم زاده با دانش و فضل و راست گوی ، و با هر یک استظهاری کرده بودی تا آنچ نمایند جز از سر راستی ننمایند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 72). || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اعلم ان ّ الاطباء یأمرون بالاستظهار و ان لم یکن الاخلاط زائدة زیادة شدیدة توجب الاستفراغ . ولکن زیادة ما یستحب ّ فیه الاستفراغ لیحصل امن من حصول امتلاءالقوی الموجب للامراض دفعةً و فجاءةً. و الفرق بین الاستظهار و التقدّم بالحفظ ان ّ الاستفراغ فی الاستظهار یکون خارجاً عن غیر حدّ الاعتدال و فی التقدّم بالحفظلایکون خارجاً عنه بل یکون الی حدّ یقطع السّبب فقط من ان ینقل البدن الی الستة المضادة، و کلاهما یکون لمن یعتاده مرض قبل حدوثه به . کذا قال النّفیسی . و قال الاَّقسرائی : الفرق بین الاستظهار و التقدّم بالحفظ ان ّ الاول فی غیرالمعتاد و الثّانی فی حق ّ المعتاد. کذا فی بحرالجواهر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.