استغفر ا. [ اَ ت َ ف ِ رُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ، صوت مرکب ) بخشایش می جویم از خدای
: نگوید این چنین جز گبر گمراه
ازین گفتارها استغفر اﷲ.
ناصرخسرو.
مگوی این کفر و ایمان تازه گردان
بگوی استغفر اﷲ زین تمنا.
خاقانی .
سر دشمنان تو استغفر اﷲ
که خود دشمنان ترا سر نباشد
سخن بر سر دشمنت قطع کردم
که مقطع از این شعر بهتر نباشد.
؟
|| خدای ناکرده . هرگز
: مرا هر دم بر آن آرد ستیزش
که خیز استغفر اﷲ خون بریزش .
نظامی .
من رند و عاشق در موسم گل
آنگاه توبه ! استغفر اﷲ.
حافظ.
-
استغفر اﷲ ربی و اتوب الیه و اسئله التوبة ؛ بخشایش میجویم از خدای پروردگار خویش و بازمیگردم بسوی او. آمرزش خواهم از خدای خویش و بسوی او بازگردم .