گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسر نویسه گردانی: ʼSR اسر. [ اِس ْ س ِ ] (اِخ ) ۞ رودی قرب تلمسان در الجزائر. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی عاصر عاصر. [ ص ِ ] (ع ص ) فشارنده ٔ انگور و غیره . (المنجد) (ناظم الاطباء). || رجل عاصر؛ مرد اندک خیر و ممسک . (المنجد) (اقرب الموارد). ج ، عَصَرة و... عاصر عاصر. [ ص ِ ] (ع ص ، اِ) عبارت است از داروئی که تناول آن باعث بیرون ساختن مواد فاسده از تجاویف و اندرون عضو گردد مانند اهلیلج . (قانون ب... در اثر در اثر: یعنی به سببِ. به علتِ. در اثر وبا کودکان مردند. بر اثر: یعنی به دنبالِ، در پی؛ بر اثر توفان درختان شکسته شد. (از کتاب غلط ننویسم ابوالحسن نجفی... بر اثر بر اثر: یعنی به دنبالِ، در پی؛ بر اثر توفان درختان شکسته شد. در اثر: یعنی به سببِ. به علتِ. در اثر وبا کودکان مردند. (از کتاب غلط ننویسم ابوالحسن نجفی... اثر بخش اثر واژه ای عربی است و پارسی جایگزین این دو واژه اینهاست: شِویناک، شِوینار (شوین= اثر؛ کردی + پسوند یاتاکی (= فاعلی) «اک، ار») هم عصر هم عصر. [ هََ ع َ ] (ص مرکب ) هم زمان . معاصر. که در یک زمان به سر برند. نصرت اثر نصرت اثر. [ ن ُ رَ اَ ث َ ] (ص مرکب ) مظفر. منصور. پیروز. (ناظم الاطباء). نصرت آیت .ظفرقرین : در فصل پائیز دامن کوه الوند به عسکر نصرت اثر پوشید... اثر لاری این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. اثر بخشی شِوینی (نگاه کنید به اثر= پیامد، تأثیر) عالی اثر عالی اثر. [ اَ ث َ ] (ص مرکب ) بلند. رفیع. والا : مساحت مملکت اسکندر در نظر همت عالی اثرش تنگ تر از حوصله ٔمردم بخیل است . (حبیب السیر ج 4 از... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۹ ۸ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود