اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسطان

نویسه گردانی: ʼSṬAN
اسطان . [ اُ ] (اِخ ) قلعه ای است مشهور از نواحی خلاط به ارمینیه . (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
پی استان . [ پ َ اُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حلوان بخش طبس شهرستان فردوس . واقع در 70 هزارگزی باختر طبس . سر راه مالرو عمومی دستگردان .کوهستانی...
استان سو. [ اِن ُ ] (اِخ ) حمزةبن الحسن گوید: نام ناحیه ایست موسوم بجبل ، چنانکه ابوالسری سهل بن الحکم مرا حکایت کرد وگوید آن شامل ده و ا...
سنگ آستان . [ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگ آستانه . دهلیزخانه . (آنندراج ). سنگ که در آستان یا آستانه ٔ در بکار رفته باشد : زیر سر گن...
استان العال . [ اِ نُل ْ ] (اِخ )کوره ایست بمغرب بغداد از سواد، مشتمل بر چهار طسوج :انبار و بادوریا و قطربل و مسکن . (معجم البلدان ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حصار آستان قدس . [ ح ِ رِ ن ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در شش هزارگزی جنوب باختری اسفراین و ...
گرکان نام روستایی از توابع آشتیان در استان مرکزی است که محل تولد بزرگانی همچون دکتر عبدالعظیم قریب و دکتر عبدالکریم قریب و دکتر محمد قریب می باشد
استان البهقباذالاسفل . [ اِ نُل ْ ب ِ ق ُ ذِل ْ اَ ف َ ] (اِخ ) یکی از کوره های سواد از جانب غربی و از قراء و طساسیج مشهور آن سَیْلحُون و نِستر ...
استان البهقباذ الاعلی . [ اِ نُل ْ ب ِ ق ُ ذِل ْ اَ لا ] (اِخ ) کوره ایست در سواد بجانب غربی و از طساسیج آن فلوجه ٔ عُلیا و فلوجه ٔ سفلی و عین ا...
استان البهقباذ الاوسط. [ اِنُل ْ ب ِ ق ُ ذِل ْ اَ س َ ] (اِخ ) کوره ایست در سواد بجانب غربی ، از طساسیج آن سُور است . (معجم البلدان ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.