گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسطوانة نویسه گردانی: ʼSṬWʼN اسطوانة. [ اُ طُ ن َ ] (اِخ ) قیساریة. قیصریة. ۞ (کازیمیرسکی ). || رواق . ۞ مدرس زِنون آتنی . رجوع به زِنون شود.- اهل اسطوانة ؛ ۞ رِواقیون . ۞ (دزی ج 1 ص 22). رِواقیان .رجوع به رِواقیان شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی اسطوانة اسطوانة. [ اُ طُ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب اُستون . ستون . (مهذب الاسماء) (خلاص ) (منتهی الارب ). ساریه . رکن . ج ، اساطین ، اسطوانات . || قوائم ستو... اصطوانة اصطوانة. [ اُ طُ ن َ ] (معرب ، اِ) اسطوانة. اسطوان . ستون .دعامة. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || چهار پای ستور. قوائم ستور. (اقرب الموارد) (قطر... استوانه استوانه . [ اُ ت ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) جسمی است گرد، بن او و سر او دو دائره باشد یکدیگر را موازی . (التفهیم ص 26). رجوع به اسطوانه شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود