اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسطین

نویسه گردانی: ʼSṬYN
اسطین . [ ] (اِخ ) پدر تاذری بن اسطین نصرانی که کاتب اسحاق بن قبیصه حاکم هشام بن عبدالملک بود. (کتاب الوزراء و الکتاب ص 38).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نیمه آستین . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) جامه ٔ متعارف کوتاه آستین . (آنندراج ). نوعی از کرته . (ناظم الاطباء).
کوتاه آستین . (ص مرکب ) کوته آستین . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوته آستین شود.
کوته آستین . [ ت َه ْ ] (ص مرکب ) کوتاه آستین . کسی که آستینهای جامه اش کوتاه باشد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوتاه آستین شود. || کنای...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آستین افشاندن. (اَ دَ)(مص ل .) 1 - تکان دادن دست و آستین به نشانة عفو یا بخشش . 2 - پشت پا زدن ، ترک گفتن . 3 - رقصیدن . 4 - اجازه دادن .
جان در آستین داشتن . [ دَ تی ت َ ] (مص مرکب ) مهیای جانبازی بودن . جان نثاری کردن : عشقش حرام بادا بر یار سروبالاتردامنی که جانش در آستین ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.