اسف
نویسه گردانی:
ʼSF
اسف . [ اَ س َ ](ع مص ) اندوهگین گردیدن بر. اندهگن شدن . (زوزنی ). || دریغ خوردن . تأسف . بر گذشته حسرت آوردن . || خشم گرفتن . (زوزنی ). خشم گرفتن بر.
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۴ ثانیه
تازه آباد آصف . [ زَ دِ ص ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سارال بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج است که در 20هزارگزی جنوب باختری دیواندره و دوهزارگزی...
آصَفِبن بَرْخِیا (در عبری، آسافبن برخیا) ، وزیر یا کاتب یا ندیم حضرت سلیمان، تقریباً در همة روایات و داستانهایی که ضمن آنها از این شخصیت نیمه تاری...
بیاتیون آصف خان . [ ب َ ن ِ ص ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلوک شرقی شهرستان دزفول است که 260 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).