اسفار
نویسه گردانی:
ʼSFAR
اسفار. [ اَ ] (اِخ ) نام ولایتی است . گویند در آن ولایت رودخانه ای است که بهر سال سه ماه آب درو جاری است و باقی ایام منقطع باشد. (برهان ). حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب چ بریل لیدن سال 1331 هَ .ق . ج 3 ص 295 گوید: در عجایب المخلوقات آمده که در ولایت اسفار جوی آبی است که یک سال روان باشد و هشت سال در بند بود و باز نهم سال روان شود و لایزال چنین باشد.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اثفار. [ اِ ] (ع مص ) پاردم بر ستور کردن . (زوزنی ). پاردم ساختن برای . پاردم بستن به . پاردُم بر چاروا کردن . || اثفار عنز؛ نزدیک بزادن رس...
اثفار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثَفَر.