اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسکدار

نویسه گردانی: ʼSKDʼR
اسکدار. [ اِ ک ُ ] (اِخ ) ۞ شهریست که قسمتی از قسطنطنیه را تشکیل میدهد و در مدخل تنگه ٔ استانبول در جهت بحر مرمر و روبروی شهر استانبول در ساحل آناطولی واقع است و در دامنه های کوه چاملیجه در وضع متمایل در بالای چندین تل ّ دیده میشود و دورنمای بسیار دلکش و زیبائی دارد. گرداگرداکثر خانه های آنرا باغچه ها و اشجار فراگرفته ، 24000سکنه ، 74 مسجد آدینه ، 47 تکیه ، و چارسوق ، و دارالشفا و دارالضعفا دارد. بزرگترین مساجد آن عبارتست از: اسکله ، والده ٔ کبیر، آیازمه ، والده ٔ عتیق ، و جامع سلطان سلیم که در سلیمیه واقع است . منسوجات ابریشمی آن ممتاز است . روفرشیهای ابریشمی موسوم به «اسکدار چاتمه سی » بسیار دلفریب و زیباست . در سوابق ایام اسکدار اهمیت تجارتی بسیار داشته و سرمنزل قافله هائی بود که به آناطولی و ایران و عربستان آمد و شد داشتند ولی امروزه در نتیجه ٔ حمل ونقل مال التجاره با کشتی ها اهمیت آن از بین رفته و خود استانبول مرکز مهم داد و ستد گشته است . حوائج خود اسکدار و حومه ٔ آن بوسیله ٔ چارسوق آن رفع میشود، فقط بازار حیوانات در اینجا رونق دارد. تعدادی از قراء باصفا و باغ و باغچه های دلگشادر بالای اسکدار وجود دارد مانند چاملیجه و بلغورلی و غیره و در جهت جنوب غربی آن گورستان وسیعی پر از سرو و صنوبر دیده میشود که منظره ٔ جنگل را داراست . اسکدار یکی از بلاد قدیمه است و نام قدیمی آن خریسوپلیس ۞ یعنی شهر زر (طلا) بوده . در وجه تسمیه ٔ آن آراء قوم مختلف است ، بنابر روایتی بانی این شهر خریسس پسر آگاممنون بوده و باین مناسبت این نام بوی داده اند، خبر دیگر گوید: ایرانیان قدیم پس از فیروزی در این نواحی در بن شهر خزینه ای تأسیس کردند و زرهائی را که از وجوه مالیات آن اقطار بدست می آمد در آنجا ذخیره و محافظت میکردند و از این رو موضع مزبور بدین نام نامیده شده است . در موقع غروب آفتاب این شهر با رنگ زردی مستور و پوشیده میگردد، بعضی همین امر را علت تسمیه ٔ آن دانسته اند. در سوابق ایام این شهر از بیزانس یعنی استانبول قدیم مهمتر و بزرگتر بوده بعدها که بتدریج بیزانس توسعه ٔ بسیار یافت نام قسطنطنیه را بوی دادند و خریسوپلیس حکم شهر درجه ٔ دوم را پیدا کرد تا آنجا که در شمار یکی از محلات قسطنطنیه درآمد. کیفیت تحول خریسوپلیس بشکل اسکوتاری و وجه این تسمیه معلوم نیست . (قاموس الاعلام ترکی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۱ ثانیه
اسکدار. [ اَ ک ُ / اِ ک ُ / اُ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) اسکذار. اسگدار. اسگذار. اسب گدار. اسب گذار. اسپ گذارنده . خوارزمی گوید: اصل آن «از کو دا...
اسکدار. [ اِ ک ُ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگی است مرکز ناحیه و مرکز قضای ولایت و سنجاق ادرنه ، در طرف چپ یعنی جانب شمال نهر مریج در مسافت قریب ...
اسکدار. [اِ ک ُ ] (اِخ ) (ناحیه ٔ...) ناحیه ایست در ولایت و سنجاق ادرنه و شامل 37 ده میباشد. (قاموس الاعلام ترکی ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.