اسکندر
نویسه گردانی:
ʼSKNDR
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن فیلقوس . رجوع به اسکندر مقدونی شود.
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
اسکندر افریدوسی . [ اِ ک َ دَ رِ اَ ] (اِخ ) رجوع به اسکندر افرودیسی و کنزالحکمة ص 192 شود.
قاسم آباد اسکندر. [ س ِ دِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین شهرستان تهران . 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی...
اسکندر پادوسپانی . [ اِ ک َ دَ رِ ] (اِخ ) از خاندان پادوسپان (858 - 881 هَ . ق .) در کجور مازندران حکومت داشت . (التدوین فی جبال شروین ).
نگاه کنید به: ریشه شناسی واژه ی اسکندر در همین لغتنامه
این واژه، نامی است که در ایران باستان زمان هخامنشیان به الکساندر (Alexandre) (323-356 پیش از میلاد) یونانی داده شد. جوانی که شاگرد ارسطو بود و توانست ...