اسکندر
نویسه گردانی:
ʼSKNDR
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن (ملک ) کیومرث ، ملقب بجلال الدین . پس از مرگ ملک کیومرث بسال 857 هَ . ق . رستمدار بین دو پسر او کاوس و اسکندر، تقسیم شد و اسکندر مؤسس بنی اسکندر یا حکام کجور است . رجوع بسفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 144، 146 و 154 بخش انگلیسی و حبیب السیر جزو 2 از ج 3 ص 106 و اسکندر رستمداری و اسکندر جلال الدولة شود.
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اسکندر افریدوسی . [ اِ ک َ دَ رِ اَ ] (اِخ ) رجوع به اسکندر افرودیسی و کنزالحکمة ص 192 شود.
قاسم آباد اسکندر. [ س ِ دِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین شهرستان تهران . 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی...
اسکندر پادوسپانی . [ اِ ک َ دَ رِ ] (اِخ ) از خاندان پادوسپان (858 - 881 هَ . ق .) در کجور مازندران حکومت داشت . (التدوین فی جبال شروین ).
نگاه کنید به: ریشه شناسی واژه ی اسکندر در همین لغتنامه
این واژه، نامی است که در ایران باستان زمان هخامنشیان به الکساندر (Alexandre) (323-356 پیش از میلاد) یونانی داده شد. جوانی که شاگرد ارسطو بود و توانست ...