اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسلام

نویسه گردانی: ʼSLAM
اسلام . [ ] (اِخ ) پیرعلی بادک . ۞ از امرای بزرگ اطراف همدان بود. بگریخت و بشیراز آمد، شاه شجاع او را تربیت کرد و طبل و علم و لشکر و اسباب داد و بشوشتر فرستادو فتح کرد و نوکری اسلام نام را آنجا بنشاند و خود ببغداد رفت . (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 721). و رجوع بتاریخ عصر حافظ تألیف غنی ج 1 ص 305، 308 و 449 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
لمعه اسلام . [ ل َ ع َ اِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، واقع در 35هزارگزی باختری خداآفرین و 35500گزی شوسه ٔ اهر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گلوجه اسلام .[ گ ُ ج َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوج تپه ٔ بخش ترکمان شهرستان میانه واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری بخش و 6هزارگزی راه ش...
جلال اسلام . [ ج َ اِ ] (اِخ ) (مولانا ...) از پزشکان معروف زمان شاه شجاع است . رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 283 و 284 شود.
کافی اسلام . [ اِ ] (اِخ ) نام ایلچی میرزا اسکندر پسر شاهرخ پسر امیر تیمور گورکان . و حامل مکتوب این امیرزاده مبنی بر مخالفت با پدر و انقیاد...
شرکت اسلام . [ ش ِ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) جمعیتی سیاسی در سراکرتا (جاوه ) در قرن 19 م . این جمعیت در تحول شهرها و بیداری ملل آسیای شرقی و مبار...
اسلام‌هراسی: اسلاموفوبیا به پدیده پیش‌داوری یا تبعیض علیه اسلام و مسلمانان گفته می‌شود. این اصطلاح از اواخر دههٔ ۱۹۸۰ در زبان‌های دنیا رایج شد. اسلام‌...
اسلام آوردن . [ اِ وَ دَ ] (مص مرکب ) مسلمان شدن . تسلم : اسلم اسلاماً؛ اسلام آورد. (منتهی الارب ).
اسلام برلاس . [ اِ ؟ ](اِخ ) (امیر...) وی بزمان سلطان حسین میرزای تیموری کوتوال بلخ بود. (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 271).
اسلام غزالی . [ اِ غ َزْ زا ] (اِخ ) (امیر...) رجوع به اسلام (میر... غزالی ) شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.