اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسماعیل

نویسه گردانی: ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) اصل آن اسمئیل و بمعنی اژدهاست . شهریست در خطه ٔ بسارابیا، در انتهای جنوب غربی روسیه ، در 190هزارگزی جنوب کیشه نیف ، بساحل شمالی ترین امتداد دانوب در 45 درجه و 20 دقیقه و 8 ثانیه ٔ عرض شمالی و 26 درجه و 30 دقیقه و 1 ثانیه ٔ طول شرقی . این شهر یکی از بلاد بسیار مستحکم دولت عثمانی بود که همیشه عرصه ٔ گیرودار و معرکه ٔ منازعه ٔ دولتین روس و ترک بود و در جنگ سال 1205 هَ . ق . مدت مدیدی مقابل عساکر روسیه مقاومت کرد. وقتی که روسها این شهر را گرفتند بقتل عام اهالی آن پرداختند، آنگاه دوباره بطرز جدیدی شهر را در مسافت دوهزارگزی قلعه ای از نو ساختندو بر طبق عهدنامه ٔ پاریس میبایست روسها این شهر را ببغدان واگذار کنند، روسها قبل از عمل باین معاهده تمام استحکامات شهر را با خاک یکسان کردند. عهدنامه ٔ برلن این شهر را با آن قسمت از بسارابیا که در دست دولت رومانی بود بروسها برگردانید، و در عوض دوبریجه را بدولت مزبور بخشید. اکثر اهالی اسماعیل از رومانها تشکیل شده است . در گرداگرد این شهر باغها و باغچه های باصفای بسیار و میوه جات فراوان هست و تجارت رایجی دارد مخصوصاً تجارت کلی آرد رونق دارد. سالی یک بار بازار مکاره ٔ پانزده روزه نیز در این شهر دائر بود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن الطبری . یکی از رؤسای طایفه ٔ بنی الطبری است . این قوم در اوائل قرن چهارم هَ . ق . نفوذ و اقتداری در صقلیه داشت...
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن طغتگین بن ایوب ملقب بمعزالدین ایوبی . پسر سیف الاسلام طغتگین برادر صلاح الدین ایوبی است . وی در سنه ٔ 593 هَ . ق ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن طلحة. وی یکی از ده پسر طلحةبن عبیداﷲ ابوقحافةبن عثمان بود. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 209).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عامر. بهبهانی در تعلیقه ٔ رجالیه گوید: ابن ابی عمیر از حماد از صاحب ترجمه روایت دارد. و او پدر علی بن اسماعیل بن ع...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبادبن العباس بن عبادبن احمدبن ادریس الطالقانی مکنی به ابوالقاسم و ملقب به صاحب . رجوع به صاحب بن عباد... ش...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عباد قصری . شیخ در رجال خود او را درعداد اصحاب رضا (ع ) شمرده و از مردم قصر بنی هبیرة ۞ دانسته . رجال نویسان متأ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عباس . اسماعیل بن عبدالرحمن صابونی بوسائطی از او و وی بوسایطی از رسول (ص ) نقل کرده که فرمود: للمؤمن عند افطا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عباس الحمصی مکنی به ابوعتبة. محدث است . رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص 67 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عباس العیشی . محدث شام متوفی بسال 181 هَ . ق . (حبیب السیر ج 2 جزو3 ص 84).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن عبدالجباربن محمدبن عبدالعزیزبن ما» ملقب به سدیدالدین نبیره ٔ ماکان کاکی دیلم بود. وی تحصیل کرد (؟) و به منصب ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.