اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی القاسم جعفربن ناصر الحق (ناصر کبیر) نبیره ٔ دختری ماکان کاکی ،معاصر ابوجعفر حسن بن ابی الحسین احمد صاحب القلنسوة. وی مازندران را تحت تصرف آورد، اما هم در آن نزدیکی مادر ابوجعفر دو نفر کنیزک اسماعیل را بفریفت تا زهر در طعام او کردند و او را از پای درآورند. (حبیب السیر چ تهران جزو 4 از ج 2 ص 150). و رجوع بسفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 140 بخش انگلیسی شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۹ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن عبدةبن زیاد ضبی مکنی به ابوالحسن . متوفی در رجب سنه ٔ 299 هَ . ق . قاضی و جماعتی از او روایت دا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع ). شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . رجوع به تن...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن میکال . رجوع به ابوالعباس اسماعیل بن عبداﷲ... در همین لغت نامه ۞ و رجوع به معجم الادباء ج 2 ص ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مسعود عبدی اصفهانی مکنی به ابوبشر.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اعمش . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: ابن ابی عمیر از وی روایت کند. رجال نویسا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن عبداﷲ بجلی قمی . رجوع به اسماعیل بن سمکة شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ حارثی کوفی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: از وی روایت شده است . (تنقیح المقال ج 1 ص ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ سمویه .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ صَلْعی ۞ . شیخ ورام در آغاز جزء دوم کتاب خود که پر است از اخبار غلاة، روایتی از اسماعیل مشتمل بر معجزی ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ضبی . رجوع به اسماعیل بن عبداﷲبن محمد... شود.