اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی القاسم جعفربن ناصر الحق (ناصر کبیر) نبیره ٔ دختری ماکان کاکی ،معاصر ابوجعفر حسن بن ابی الحسین احمد صاحب القلنسوة. وی مازندران را تحت تصرف آورد، اما هم در آن نزدیکی مادر ابوجعفر دو نفر کنیزک اسماعیل را بفریفت تا زهر در طعام او کردند و او را از پای درآورند. (حبیب السیر چ تهران جزو 4 از ج 2 ص 150). و رجوع بسفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 140 بخش انگلیسی شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن یزیدبن ربیعة ملقب به سید حمیری شامی اسلامی امامی (105-173 هَ . ق .). صاحب روضات آرد: وی از بزرگان شعرا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد اسکاف شاگرد عیاشی . شیخ طوسی او را در باب «من لم یروعنهم » و کسانی که از امامان دوازده گانه روایت نکرده ان...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد اسکندرانی مکنی به ابن مکنسة. شاعر است . وفات وی بسال 500 هَ . ق . است . (قاموس الاعلام ترکی در کلمه ٔ ابن ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد اصفهانی . وی در بغدادحدیث گفت . از جمله بوسایطی از ابی هریره روایت کرده که رسول صلی اﷲ علیه فرمود: کل صل...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد افضل مکنی به ابوالقاسم اصفهانی . او را تصانیف مشهوره است . (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 802).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد جرباذقانی (جرفادقانی ) مکنی به ابوالفضل . یکی از شعرای اصفهان و از جمله ٔ ابیات اوست در وصف اصفهان :یا اصفه...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدحسین بن محمدرضابن علاءالدین محمد مازندرانی مشهور به خاجوئی . مؤلف روضات گوید: وجه نسبت اخیر چنانکه ما در مص...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد حضرمی یمنی مکنی به ابوالذبیح . او راست : اساس التصریف . و شرح مهذب ابواسحاق شیرازی . وفات وی بسال 676 هَ ....
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد خزاعی . در کتاب کافی باب معرفت امام روایتی از جعفربن بشیر از صاحب ترجمه از ابی عبداﷲ (ع ) آمده است . رجوع ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد شریف بن علی شریف مراکشی حسنی علوی طالبی مکنی به ابوالنصر و ملقب به مظفّرباﷲ. رجوع به مظفرباﷲ... شود.