اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی الوقار، مکنی به ابوالفضل . اصل او از معره است و در دمشق اقامت گزید و ببغداد سفر کرد و نزد افاضل اطباء آن شهر علم آموخت و بتلمذ گروهی از علماء بغداد درآمد و از ایشان نیز دانش فراگرفت . سپس بدمشق بازگشت و در صناعت طب علماً و عملاً متمیز گردید. مردی بسیارخیر، نیکوطریقت ، خوب سیرت و بسیارذکاء بود و در خدمت سلطان ملک العادل نورالدین محمودبن زنگی بود و این پادشاه در طب بدو اعتماد داشت و در سفر و حضر از وی دور نمیشد و اسماعیل را از وی بهره ٔ بسیار و انعام فراوان بود و او و ملک العادل نورالدین در حلب در دهه ٔ اول ربیعالاول سال 554 هَ . ق . درگذشتند. (عیون الانباء ج 2 صص 161-162).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن عبدةبن زیاد ضبی مکنی به ابوالحسن . متوفی در رجب سنه ٔ 299 هَ . ق . قاضی و جماعتی از او روایت دا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع ). شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . رجوع به تن...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن میکال . رجوع به ابوالعباس اسماعیل بن عبداﷲ... در همین لغت نامه ۞ و رجوع به معجم الادباء ج 2 ص ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مسعود عبدی اصفهانی مکنی به ابوبشر.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اعمش . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: ابن ابی عمیر از وی روایت کند. رجال نویسا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن عبداﷲ بجلی قمی . رجوع به اسماعیل بن سمکة شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ حارثی کوفی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: از وی روایت شده است . (تنقیح المقال ج 1 ص ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ سمویه .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ صَلْعی ۞ . شیخ ورام در آغاز جزء دوم کتاب خود که پر است از اخبار غلاة، روایتی از اسماعیل مشتمل بر معجزی ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ضبی . رجوع به اسماعیل بن عبداﷲبن محمد... شود.