اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی طاهربن عبدالرحیم . مافروخی قطعه ای عربی از او در وصف اصفهان آورده است . (محاسن اصفهان چ سیدجلال طهرانی ص 119).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن شعیب بن میثم سمان اسدی کوفی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 135). میرز...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن شعیب عَریشی .شیخ طوسی در رجال خود او را در باب «من لم یرو عنهم »آورده گوید: عبداﷲبن جعفر از او روایت کند. و در ف...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن صاعد مکنی به ابوالحسن قاضی القضاة. برادر ابوسعید محمدبن صاعد قاضی القضاة. معاصر ابومحمد المعلی بن احمد بیهقی . رجوع ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن صالح بن البناء القفطی ، فقیه . خطیب عیذاب . (عیون الانباء ج 2 صص 176-177).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن صالح بن علی بن عبداﷲبن عباس . یکی از خویشاوندان خلفای عباسی . وی در سنه ٔ 183هَ . ق . از طرف هارون الرشید بولایت ...
اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن صباح . در باب ضمان الصانع از کتاب کافی و من لایحضره الفقیه ، روایتی از علی بن حکم از صاحب ترجمه از ابی عبداﷲ آمده...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن صبیح . یکی از بلغای زبان عرب . (ابن الندیم ). وی کاتب محمد امین بن هارون الرشید بود. (حبیب السیر ج 2 جزو3 ص 89). و...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن صدقه قَراطیسی کوفی . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . (تنقیح المقال ج 1 ص 135).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن صدیق ملقب به ذرّاع . محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن صدیق مکنی به ابوالصباح . محدث است .