اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین بن علی بن موسی بن عبداﷲ بیهقی . وی از پدر و برادران خویش ابوسعید و ابوعبداﷲ سماع دارد و این دو نیز از پدر خود سماع دارند و مؤلف تاج العروس گوید من این را در نسخه ٔ سنن الکبیر که بر پدر آنان حافظ قرائت شده بود، دیده ام . (تاج العروس : ب هَ ق ). امام بیهقی در تاریخ خود او را شیخ القضاة ابوعلی اسماعیل بن الامام المحدث احمدبن الحسین البیهقی یاد کرده و گوید با عبدالجباربن الحسن الجمحی البیهقی اختلاف داشته است و من شیخ القضاة را دیده ام و از وی احادیث سماع دارم . (تاریخ بیهق ص 179).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حکم رافعی . از آل ابی رافع مولی رسول اﷲ (ص ) نجاشی در رجال خود وی را یاد کرده گوید کتابی دارد که اسماعیل بن محمد...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حمادبن (امام اعظم ) ابی حنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه . قاضی بصره از جانب مأمون خلیفه متوفی بسال 212 ه...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن حمادبن ابی مغیرة مکنی به ابی الیسع. محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حماد الجوهری مکنی به ابونصر الفارابی . یاقوت گوید: وی خواهرزاده ٔ ابواسحاق فارابی صاحب دیوان ادب است . جوهری د...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حُمَید ازرق . روایت او از امام کاظم (ع ) در کتاب تهذیب شیخ طوسی آمده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 133).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن جَوزی . ۞ علی بن منصور از وی روایت کند و او از ابوعبداﷲ صادق . و این روایت در باب ثواب تعزیت از کتاب کافی آمده...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حیدر (شاه ...). رجوع به اسماعیل صفوی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حیدربن حمزة علوی عباسی . شیخ منتجب الدین در الفهرست خود گوید: ثقة است و عبدالرحمن نیشابوری از وی روایت کند. نسبت...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن خطاب سلمی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . علامه در خلاصةالاقوال نیز روایتی از کشی در مدح اوآور...
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن خلف بن سعیدبن عمران الانصاری المقری النحوی الاندلسی السرقسطی ۞ الصقلی مکنی به ابوالطاهر. وی در علوم آداب ا...