اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین بن علی بن موسی بن عبداﷲ بیهقی . وی از پدر و برادران خویش ابوسعید و ابوعبداﷲ سماع دارد و این دو نیز از پدر خود سماع دارند و مؤلف تاج العروس گوید من این را در نسخه ٔ سنن الکبیر که بر پدر آنان حافظ قرائت شده بود، دیده ام . (تاج العروس : ب هَ ق ). امام بیهقی در تاریخ خود او را شیخ القضاة ابوعلی اسماعیل بن الامام المحدث احمدبن الحسین البیهقی یاد کرده و گوید با عبدالجباربن الحسن الجمحی البیهقی اختلاف داشته است و من شیخ القضاة را دیده ام و از وی احادیث سماع دارم . (تاریخ بیهق ص 179).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۷ ثانیه
اسماعیل آباد یافت آباد. [ اِ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در 10000 گزی شمال باختر شهرری و 2000 گزی راه رباط کریم . ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اسماعیل آباد حاجی معین . [ اِ دِ م ُ ](اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در6000 گزی جنوب شهر ری و 3000 گزی خاور شوسه ٔ تهران ...