اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن ابی سهل نوبختی مکنی به ابوسهل . صاحب روضات گوید: وی شیخ متکلمین اصحاب ما در بغداد، مقدم بنی نوبخت بزمان خویش بود و در دین و دنیا صاحب جلالت بود و مانند وزراء رفتار میکرد و در امامت و رد بر ملاحده و غلاة و مبطلین دیگر و تواریخ ائمه و غیر ذلک مصنفات دارد که تعداد آنها بر سی مجلد بالغ می شود و اصحاب رجال در فهارس خود اسامی آنها را یاد کرده اند و در کتاب علی بن یونس عاملی در امامت نیزذکر آنها آمده و شیخ طوسی از سید اجل علم الهدی ابوالقاسم علی بن حسین علم آموخت و او از شیخ ابی عبداﷲ المفید و مفید از ابی الجیش مظفربن محمد بلخی و او از شیخ متکلمین ابی سهل اسماعیل بن علی نوبختی خال حسن بن موسی و او به خدمت ابومحمد حسن عسکری رسیده است . فتأمل . (روضات الجنات ص 31). و ظاهراً نسب صحیح صاحب ترجمه اسماعیل بن علی بن اسحاق ... است . رجوع به همین نام و رجوع به ابوسهل اسماعیل ... در همین لغت نامه شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمود بالیچه ملقب به وجیه الدین سمنانی وزیر میرزا بابر. رجوع به حبیب السیر چ بمبئی ج 3 جزو3 ص 172 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمودبن اسماعیل جبلی . شیخ منتجب الدین در فهرست خود گوید: وی فقیه و ادیب است و بر شیخ ابوعلی (ظ: ابن الطوسی ) ق...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مخالدبن سعید مکنی به ابوعمر. محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مخلد سراج . در آغاز کتاب روضه ٔ کافی ۞ روایتی از قاسم بن ربیع صحاف از صاحب ترجمه از ابوعبداﷲ صادق (ع )آمده است...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مَرّار. شیخ طوسی در رجال اورا در عداد کسانی که روایتی از امامان نداشته اند برشمرده گوید: ابراهیم بن هاشم از وی ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسرور. وی از جعفربن محمد روایت کند که گفت : ان اﷲ خلق خلقاً من رحمة برحمة لرحمة، و هم الذین یقضون الحوائج للنا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم . محدث است . رجو ع به المصاحف ص 101 و 193 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم بن ابی فدیک . رجوع به اسماعیل بن ابی فدیک شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم یا اسماعیل بن ابی زیاد سکونی . رجوع به اسماعیل بن ابی زیاد شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم عبدی مکنی به ابومحمد. محدث است .